حیدر امیره مابقی نوکر خلقت نداره از علی بهتر اسمی که شرف داده به منبر جنت که میری نوشته رو در: حیدر حیدر حیدر دام عاشقا شد گیسوی کمندش «کان قاب قوسین» طالع بلندش «یا زهرا» نوشته روی بازوبندش مثل علی نیست حتی اگه بگیره خدا خلقتُ از سر سرم گرفته به پای حیدر به خاک ایوون طلای حیدر شد عاشق «ربنا» ی حیدر، خدای حیدر قسیم جنت و ناره تو محشر همه ی کائناتُ داره از بر بابا جون منه از عالم ذر یکی دو ساله از خدا کوچیکتر هربار توی میدون دشمنُ شکار کرد اولی قایم شد، دومی فرار کرد از جذبه ی چشماش، مرحب هم هوار کرد فقط علیه که گره وا می کنه از تو کار پیامبر نگو کسی رو نداره حیدر وقتی که زهراست کنار حیدر وقتی که زهرا میخنده، میشه بهار حیدر مست نجف، عاشق اینه بره پیوسته نجف نمیشه از دست گدا خسته نجف هرچی که بخوایم، علی تو مُضیفش داره ماهه نجف، حال همه خوبه توی راه نجف همه میدونن که شهنشاه نجف کلید آسمونا رو توی کیفش داره پس مست بشید برید رو ابرا به روی عرش اعلی، در خونه ی زهرا بالا پابست بشینید جلوی در مثل قند مکرر، هی بگید با قنبر مولا: حیدر شمعه و منم پروانه مولانه علی علی مولانه درّ نجف رفت توی دست هر کی شد حُر نجف خوب نفس شیطونُ می بُره نجف واسه همینه حلال زاده دور علیه کرده نجف مردمُ سرمست ابَرمرد نجف ای بخوره تو سرشون درد نجف به کوری سه نفری شون علی اولیه نهج البلاغه شد کلامش، کل خلقه رامش، وادی السلامش شروع یک تولد دوباره است سوره به سوره کل قرآن، اومده به ایران، با دست حسن جان حقیقت اینه، دومی چیکاره است؟ رونق داد علی به این ویرانه مولانه علی علی مولانه چای نجف، می چسبه تو دمای بالای نجف بشینی تو حیاط آقای نجف چشا رو بدوزی به مناره و ایوونش دوره نجف، نمی بینه جز علی رو کور نجف مستی بکن با سور منصور نجف چه خوبه بشینی به زیر بارون ناودونش شهد رطب داده به تمار بشه عمار، تا بر سر بازار عاقبت بخیر علی ولی شه باید عروس بگیره اسما، رنگ از ما، یک عشیره از ما بره فامیل زهرا و علی شه