جان که می‌آید به لب جانان به دادم می‌رسد

جان که می‌آید به لب جانان به دادم می‌رسد

[ حاج جواد حیدری ]
جان که می‌آید به لب جانان به دادم می‌رسد
موقع قحطی فقط باران به دادم می‌رسد 

من به خورشیدِ گنه‌سوزِ خراسان مؤمنم
ای جماعت آخر این ایمان به دادم می‌رسد

زائری از کربلا هول و ولایی داشت گفت
یک نفر گفتن در ایران به دادم می‌رسد

من گدای کاهل و او خالق جود و کرم
تا ببیند می‌شوم حیران به دادم می‌رسد

او سه بارش معنی کل زمان را می‌دهد
هر زمانی که شود طوفان...

مثل سلمانیِ نیشابور اگر عاشق شوم
در فشار قبر هم یک آن به دادم می‌رسد

هر چه باشد نوکرم، آقام علی‌موسی‌الرضاست
روزهای سخت آقا جان به دادم می‌رسد

می‌خرم پیراهن مشکی به احسان رضا
روز محشر آن شَه عریان به دادم می‌رسد

نظرات