باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

[ حنیف طاهری ]
باز این چه شورش است که در خلق عالم است ...
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است ...
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین ...
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است ...
در بارگاه قدس که جای ملال نیست ...
سر های قدسیان همه بر زانوی غم است ...
کشتی شکست خورده ی طوفان کربلا ...
در خاک و خون فتاده به میدان کربلا ...
گرچشم روزگار بر او فاش می گریست ...
خون می گذشت از سر ایوان کربلا ...
از آب هم مضایقه کردند کوفیان ...
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا ...
ما از تو به غیر تو نداریم تمنا حسین ...
حلوا به کسی ده که محبت نچشیده ...
گر بدانم به دم مرگ که حشرم با توست ...
از لحد رقص کنان تا به قیامت بروم ...

نظرات