روی جسمی رنجور بانیزه می‌زد زور

روی جسمی رنجور بانیزه می‌زد زور

[ حسن عطایی ]
روی جسمی رنجور
با نیزه، میزد زور
یک لشکر داشت میزد
از نزدیک و از دور

این حرفا، پر دردن
یه عده گرگ وحشی دورت کردن
تو موج نامردی سر تو ریختن
نامردن نامردن

آ خواهرت موند و چشم گریون
آ وقتی آب دادن به اسباشون

حسین وای ...

تنهایی تنهایی، لبریز غم‌هایی 
پاشو از رو خاکا
زیر دست و پایی

غارت کردن بردن
داداش حسین غریب گیرت آوردن
اهل حرم شبیه گل پژمردن

ای علت غصه‌های زینب
ای مقطع الاعضای زینب

حسین وای...

نظرات