ای رفیق روز تنهایی تو تنهایی چقدر تو کجا و ما کجا دلواپس مایی چقدر راه معلوم است و ما بیراهه گردی میکنیم خسته از بی دردیه ما اهل دنیایی چقدر راه را اصلا نبستی بر رفیق نیمه راه من که از شرمندگی مُردم تو آقایی چقدر تو طلبکاری از این چشمان کور من چقدر من بدهکارم بر آن چشم مسیحایی چقدر من ندیده دیدمت در جای جای این جهان یوسف گمگشتهی زهرا تو پیدایی چقدر در زدی خانه به خانه هیچ کس یارت نشد آه آقای غریب ما تو زهرایی چقدر ***** با تو برای من غم عالم نماندنیست با من بمان که با من و تو غم نماندنیست این غم کجا برم که برایم میان شهر یک یار مانده است که آن هم نماندنیست گفتم طبیب آمد و تا دید وضع تو برگشت و رفت و گفت مریضم نماندنیست پهلو و سینه، صورت و بازو عزیزمن با این همه جراحت مبهم نماندنیست مرهم گذاشت زینب و دادت بلند شد با گریه گفت این تن درهم نماندنیست مثل خیال گشته ای و گفت بسترت بیهوده است افاقهی مرهم نماندنیست تا فرصت هست بوسه بگیر از حسین که بر روی نیزه ماه محرّم نماندنیست میسوزم از غمی که هزار خصم یک یار مانده برایت آن هم نماندنیست ***** برای بار آخرم شده فقط بخند بخند و چشمای کبودتو به روم نبد بخند که لحظههای آخرو عوض کنی یه بار دیگه حال حیدرو عوض کنی همش سفارشا رو کردی امّا باز میگی یادت بمونه که باید درو عوض کنی به در نگاه نکن به قتلهگاه محسنم همش میگی مگه چی بود گناه محسنم کی داغ بچّتو سه ماهه به دلت گذاشت یه روز میگیره دامش رو آه محسنم تو رو به جون من کنار من بمون قرار قلب بی قرار من بمون بهت که گفته بودم آخه بی خبر نرو به قطره قطره اشکای دم سحر نرو یا لااقل بدون هم سفر سفر نرو داری میری سفر دعاکن هم سفر برات میدونم این جدایی میشه دردسر برات میری ولی برا دلی که میشه تنگه تو دو خط نوشتی یادگاری روی در برام نوشتی روی در که بچّههام فدای توعلی الهی من فدای اشک بچّههای تو ببین حسینمو چجوری گریه میکنه فدای غربت غریب کربلای تو ***** دنیای بی تو فاطمه میده عذابم رفتی و کردی یک شبِ خونه خرابم هرشب به این امید چشامو من میبندم شاید دلت بسوزه و بیای به خوابم بار غمت زهرا چه سنگینه دنیای نامرد که میگن اینه سنگین تر از داغت اینه قنفذ میخنده تا که من رو میبینه روی شونم نشسته گرد ماتمت زهرا تو رفتی و شدم تک و تنها به کی بگم دردامو من حالا (نرو زهرا ۴)۳