از عمو در دل گودال سری مانده هنوز از همای من و تو بال و پری مانده هنوز (بید مجنون تبر خوردهی ما افتاده)۲ ولی از سرو سنوبر اثری مانده هنوز ای وای عمو حسین... خون من دق کنم ای عمه اگر، گردن توست آخر از شیر جمل شیر نری مانده هنوز عمه جان خیر ببینی که رهایم کردی زیر خنجر به خدا چشم تری مانده هنوز (تا رسیدم دم گودال سنان آنجا بود)۲ گفتم ای داد که اینجا خطری مانده هنوز (بیحیایی به کمربند عمو زل زده است)۲ نیت شوم بد خیرهسری مانده هنوز (عمر سعد تفاخر به پسرهایش کرد)۲ آمدم تا که بداند پسری مانده هنوز ساربان دیر رسید و به غنائم نرسید پس به انگشتر او هم نظری مانده هنوز ای وای حسین...