ابن شبیب روز نخست از مَه عزا

ابن شبیب روز نخست از مَه عزا

[ حسین طاهری ]
ابن شبیب روز نخست از مَه عزا
گفتا شدم به محضر سلطانِ دین، رضا

از من سوال کرد که هستی تو روزه‌دار؟
گفتم نه ای ولیِ خداوندِ کردگار 

فرمود آن امامِ اُمَم فخرِ ماسوا 
امروز حجّتِ زکریا شده روا 

تیرِ دعای او به اجابت نهاده شد 
یحیی به آن پیمبر پاکیزه داده شد 

امروز هر که روزه بُوَد از رهِ ثواب 
گردد دعاش نزد خداوند مستجاب

یَابنَ شبیب داشته این ماه احترام 
بوده قتال بین عرب اندران حرام 

دردا که در همین مَه غم امّتِ جهول
نگرفت احترام زِ ذُرّیه‌ی رسول 

واقف همه زِ حُرمت این ماه ای عجب 
سر از تنِ حسین بریدند تشنه‌لب 

یَابنَ شبیب داشته این ماه احترام 
بوده قتال بین عرب اندران حرام 

واقف همه زِ حُرمت این ماه ای عجب 
سر از تنِ حسین بریدند تشنه‌لب 

بردند سوی شام حریم بلا اسیر 
حق نگذرد زِ جرم چنین فرقه‌ی شریر 
 
یَابنَ شبیب اشک تو تا ریزد از دو عین  
در هر بلا و هر حادثه کن گریه بر حسین
 
یَابنَ شبیب داشته این ماه احترام 
بوده قتال بین عرب اندران حرام 
 
هجده عزیزِ او که نبود این نظیرشان 
تابید نوک نیزه جمال منیرشان 

در ماتمِ حسین، زمین و زمان گریست 
شد محشری پدید که هفت آسمان گریست
 
باز آمدند چهار هزار از فرشتگان 
در کربلا به یاری آن شَه زِ آسمان 

دیدند رفته بر سرِ نیزه سرِ حسین 
غلتیده چاک‌چاک به خون پیکرِ حسین 

ژولیده موی و اشک فشان چهره پُر غبار    
گشتند معتکف همه خاک آن دیار
 
ساکن در آن دیار به فرمانِ سروَرم 
چشم انتظار قائم آل محمدم 

تا در رکابِ منتقم خونِ آن امام
فریاد آورند و بگیرند انتقام
 
یَابنَ شبیب از پدر و جدّم این خبر 
بشنو که چون برید عدو از حسین سر 

از هر طرف بر آن بدنِ چاک‌چاکِ سرخ 
بارید از آسمان به زمین خون و خاک سرخ 

یَابنَ شبیب در غم آن شاه اِنس و جان
گردد اگر سرشک تو بر صورتت روان 

بخشد خدا تمام گناهانت خدا از کرم 
چه کوچک و بزرگ بُوَد چه زیاد و کم 

یَابنَ الشبیب خواهی اگر نزد کبریا 
نَبوَد به نامه‌ی عملت ثبت یک خطا  

تحفه حریم آن شرفین عالمین کن 
در کربلا زیارت جدّم حسین کن 

 یَابنَ الشبیب گرد نبی ختم مرسلین 
خواهی شوی به باغ جمال یار و همنشین 

بهر رضای ختم رُسل فخر عالمین 
لعنت نما به قاتلِ فرزند او حسین

نظرات