شب‌های غربت

شب‌های غربت

[ مهدی وثیق ]
شب‌های غربت
دل من میره بقیع برا زیارت
فدای صبرت
من بمیرم که هنوز خاکی قبرت ۲

غصه پیرت کرد ای آقا
خونَتو آتیش زدن اما
درد تو خونت بسوزه نیست
درد تو غم‌های دیرینه است
روضه‌ی میخ در و سینه است
حرف این یکی دو روزه نیست ۲

وای
با سر افتادی
بین شعله ها به یاد مادر افتادی
مادر ای مادر
پشت در میزدنش جلو چش حیدر

مادرم زهرا مادرم زهرا ۴

تنهای تنها
آخه شاگردات کجان آقای تنها
دستاتو بستن
حرمت شیخ الائمه رو شکستن ۲

دشمنت از دست تو شاکی
سر و صورتت شده خاکی
جون تو رسیده بود بر لب
می کشیدنت با نامردی
دست بسته گریه میکردی
رو لبت وای از دل زینب ۲

وای
میزنی ناله
کوچه وضعش خیلی بهتر از توو گوداله
قتلگاه غوغاست
سر غارت لباس کُهنَشَم دعواست

جدی المظلوم جدی المظلوم ۴

اشعار آیینی بی‌پلاک

نظرات