پیش به سوی حسین راه نجات است این

پیش به سوی حسین راه نجات است این

[ حسین محمدی فام ]
پیش به سوی حسین، راه نجات است این
پیش به سوی حرم، راز حیات است این

دست به پرچم بگیر، چشم به پرچم بدوز 
پا دوی این خانه باش، از غربات است این

گریه اگر می‌کنی، کم نشمارش رفیق
بر سر و صورت بکش، آب فرات است این

هر که به هیئت رسید، از پل آتش گذشت
فرش حسینیه نیست، عین صراط است این

گریه برای حسین، اصل عبادات ماست
واجب قلبی ماست، صوم و صلاة است این

روی نیازم کجاست، روی حسین است و بس
رو به خدا کرده‌ام، جلوه‌ی ذات است این

پای عزای حسین، سنگ بخور از همه
غم به دل خود نده، قند و نبات است این

خرج من و تو شده خون گلوی شریف
خرج عزایش کنید، فوق زکات است این

پیراهن پاره‌اش، آمده بر طاق عرش
فاطمه از حال رفت، نقل ربات است این

شأن بزرگی او، صدره‌ی عرش خداست
نه روی کهنه اسیر، مال دهات است این

داره خون می‌ریزه از زخم تنت آروم
من فدای غربتت، سیدناالمظلوم

تو سر و صدا و ازدحام جمعیت 
پیچیده تو مقتلت صدای یک خانوم

بمیره مادر برات، که اینقد ناخوش شدی
زیر دست و پاهاشون، بمیرم زجرکش شدی

چشاتو وا کن از خیمه، به گودال اومده زینب
چقد مضطر خمیده‌تر و بی‌حال اومده زینب

حسین وااای...

نظرات