منو تو شهر شام پیرم کردن از زندگی

منو تو شهر شام پیرم کردن از زندگی

[ علی کرمی ]
(منو تو شهر شام پیرم کردن از زندگی 
سیرم کردم از زندگی)...

بروید آن طرف و دور از این‌جا بشوید
مجلس رقص در این ناحیه برپا نکنید 

پیرزن‌ها چه از این جامه‌ی ما می‌خواهید؟
سر یک چادر و یک مقنعه دعوا نکنید

این علمدارِ سرِ نیزه به ما حسّاس است 
لااقل بی‌ادبی محضر سقّا نکنید 

چشم خود را زِ قد اهلِ حرم بردارید
آه ناموس ندارید، تماشا نکنید 

دست نفرین ببَرم، بد بشود، بد بشود
گره از گردن سجّاد اگر وا نکنید 

(منو تو شهر شام پیرم کردن از زندگی 
سیرم کردن از زندگی)...
****
خدا فقط به خیر کنه، تازه رسیده قافله به شام 
منی که سایه‌‌مو ندید هیچ کس، چه‌جور برم تو ازدحام؟

چقدر شلوغ شده دَمِ بازار 
نگاهشون منو میده آزار
چقدر می‌افته از رو نِی سر علمدار

آوردن انگاری چراغونی 
شکسته شد دوباره پیشونی 
بگو به شمر، چقدر منو می‌چرخونی

بگو بسه، یه زن چقدر توون داره؟
سه تا اذونه که حسین، عقیله توی بازاره 
یه قافله تو حسرتِ یه معجره
دقیق مقابل رباب سرِ علی‌اصغره

نیزه‌ی رأسِ علی‌اصغرِ او را ببَرید
این که این‌جاست رباب‌ است، مراعات کنید
نگذارید به سر، حرمله نزدیک شود 
بی‌حیا مستِ شراب‌ است، مراعات کنید 

(منو تو شهر شام پیرم کردن از زندگی 
سیرم کردم از زندگی)...

نظرات