
غیر از تو نیستیم مسلمانِ هیچکس غیر از تو نیستیم پریشان هیچ کس ما غیر دامنِ تو که حبل المتین ماست دستی نمیبریم به دامانِ هیچکس قربانی توایم لَکَ الحمد، یا حسین یعنی نمیرویم به قربان هیچکس کشتی تویی، نجات تویی، رهنما تویی دلخوش نمیکنیم به سکّان هیچکس من آفتاب کرب و بلای تو را حسین هرگز نمیدهم به گلستانِ هیچکس جز گریهای که بهر سَر شماست خیری نداشت این گریه برای هیچکس بعد از لب مبارکت ای قاری غریب چوبی نخورد بر لب و دندانِ هیچکس آنگونه که سرت به روی نیزه آیه خواند منبر نرفته قاری قرآن هیچکس خاتم اگر چه داشت به انگشت خود ندید انگشت را نداد سلیمانِ هیچکس