غمای عالم توی دلم ریخت

غمای عالم توی دلم ریخت

[ سیدرضا نریمانی ]
غمای عالم توی دلم ریخت
تو رفتی میدون دلم به‌هم ریخت

مؤذن من
یه بار دیگه اذا بگو تو قبل رفتن

عمه‌ها ختم اِن یَکاد برات گرفتن
یه لشکر اومده تو رو بگیره از من

پشت سرت آب میریزم، اکبر اکبر
خدا به همرات عزیزم، اکبر اکبر

فراق تو قاتلمه، اکبر اکبر
بی‌تو جهان جهنمه، اکبر اکبر

***
بلبل بابا، بال و پرت ریخت

لشکر نامرد روی سرت ریخت
هرکی اومد زد

یکی با تیر، یکی سپر، یکی لگد زد
به سمت پهلوت یه نفر نیزه‌شو بد زد

هرکسی هرجوری تونست جلو اومد زد
شد ارباً اربا بدنت، وای وای وای وای

با هرچی داشتن زدنت، وای وای وای وای
اونقده زد تا خسته شد، وای وای وای وای

استخونات شکسته شد، وای وای وای وای
***

بالاسرِ تو وقتی رسیدم
از بدن تو چیزی ندیدم

کجا بشینم
هر طرف‌و نگاه کنم علی میبینم

پاره‌های گلم رو رو عبا میچینم
یه بار دیگه بذار سرت رو روی سینه‌م

اونقده رو خاک پا نکش، پاشو بابا
عمه رو تا اینجا نکش، پاشو بابا

با نیزه روبوسی نکن، پاشو بابا
قصه رو ناموسی نکن، پاشو بابا

***

نظرات