شب قدر است مقدّر بنما یاالله

شب قدر است مقدّر بنما یاالله

[ علی کرمی ]
شب قدر است مقدّر بنما یا‌الله
اربعین پای پیاده حرمِ ثارالله

سحری راه بیفتیم زِ ایوان نجف
همگی رو به سوی صحن اباعبدالله

صلَّ اللهُ علیک یا اباعبدالله...

بیچاره دختری که می‌خواد سرت رو ببنده امشب
بازم باید یه زخم عمیق دیگه ببینه زینب

چه داغیه عزیزم، میون محراب یه ضربه خوردم
سر تو غرق خون بود، تو رو میونِ عبا آوردم 

علی رو باید اِنگار عبا بیاره خونه 
گریز روضه رو خوند سری که غرق خونه 

علی دیگه‌ای رو تو کربلا با عبا آوردن
تنی که قطعه‌قطعه جوونا از هر کجا آوردن

دیدن عزیزِ زهراست جلوی راهش یه کوچه وا شد
فَٱقۡطَّعُوا باالسِّیف، یعنی تنی که جدا جدا شد

زینب برس به دادش، قدِ حسین خمیده
کجا دیدید بخندن به اشک داغدیده

عبای روی دوشم برات کفن شد، عزیزِ لیلا
شباهتی نداره تنِ تو با اون جوونِ رعنا

دیدم که از روی اسب داره می‌ریزه تنت رو خاکا
باید کفن بیارم برا تو قدر تمومِ صحرا

رشید بودی و حالا نمونده از تو چیزی
خدا خدا می‌کردم که از عبا نریزی 

چه زحمتی کشیدم تا اینکه قد کشیدی 
حالا خمیدنم رو جلوی عمه دیدی

نظرات