سرِ نعش حسین زینب به زاری

سرِ نعش حسین زینب به زاری

[ حاج عبدالرضا هلالی ]
سرِ نَعشِ حسین، زینب به زاری
بگفتا ای برادر سر نداری

به قربان لبِ خشکت برادر
مگر عباسِ آب‌آور نداری

تـو بودی وارث مُلک سلیمان
چرا انگشت و انگشتر نداری

بـه کهنه پیروهن کردی قناعت
چــرا آن پیروهن بر تن نداری

گلی گم کرده‌ام می‌جویم او را
به هر گل می‌رسم می‌بویم او را

گل من یک نشانی در بدن داشت
یکی پیراهن کهنه به تن داشت
****
دنیای من آقای من
اللهم اجعَل مَحیایَ مَحیای من
من برای تو گریه می‌کنم تو برای من
آقای من، آقای من

سامون بِده، لیلای من یک خبری به مجنون بده
من که مُردم کربُبلاتو نشون بده، سامون بده

می‌گم عاشقم، اما خودم بهتر می‌دونم که نالایقم
کدوم عاشقی من که همیشه برای تو آینه‌ی دقم کجا عاشقم

نظرات