زیر دست و پا می‌مونی پسرم، پاتو به قتلگاه وا نکن نیا‌

زیر دست و پا می‌مونی پسرم، پاتو به قتلگاه وا نکن نیا‌

[ حسین فروغی ]
زیر دست و پا می‌مونی پسرم، پاتو به قتلگاه وا نکن نیا‌
دیگه جون ندارن پشتت بدوعه، دست عمه رو رها نکن نیا

صبح تا حالا، کم دلم داغ دیده، باز می‌خوای منو عزادار کنی؟
ای فدای گریه‌هات بشم، این‌جا اومدی آخه چی‌کار کنی؟

کاش به مادر تو رحم کنه که تیغ، به رباب بی‌چاره رحم نکرد
مگه میشه از سر تو بگذره؟ حرمله به شیرخواره رحم نکرد

نیزه می‌خواد برسه به دهنت، با هزار نقشه و ترفند میاد
عزیزم این‌همه دست و پا نزن، زیر چکمه نفست بند میاد

تو به جرم این‌که بابات حسنه، با سر نیزه جریمت می‌کنن
نوبت بغض تیراندازا بشه، به گلوی من ضمیمت می‌کنن

شمر اومده سرت رو ببره، اونقدر حریص و پر توقعه
باز رو دستم یکی بال بال می‌زنه، بعد اصغر نوبت ذبح توعه

دیگه با جسم تو کاری ندارن، تا چهل تا نعل مرکب برسه
حسن و حسین و درهم می‌بینه، ای خدا به داد زینب برسه

ندیدم مثل تو در خاک و خون آزاده‌ای
زینت عرشی و بر روی زمین افتاده‌ای

 زخم‌هایت کار ده‌تا اسب و چل تا نعل نیست
وا شده بر سینه‌ات انگار پای جادویی

حسین سپردی‌ام به که رفتی؟ به حرمله به سنان

اسیر بود، دختر فاطمه با حرمله هم مسیر بود

مرا ببخش، به دردت نخورد مادری‌ام

حسین من زینب صبور تو بودم
هنگام قتل تو صبرم تمام شد

ای احترام واجبه زینب
دم غروب عریان شدی و جسم تو بی احترام شد

با تو بودن روالمان بادا
با تو بودن کمالمان بادا

همه آواره‌ی تو ایم حسین
شیر مادر، حلالمان بادا

من به غیر در این خانه، ندارم جایی
نکند این که بدم، رد کنی از در

نظرات