رفتم به پناه شاه با بار گناه

رفتم به پناه شاه با بار گناه

[ حاج جواد حیدری ]
ای جان جهان، جهان جان ادرکنی
قیّوم زمین و آسمان ادرکنی
احیاگر صد دَمِ مسیحا الغوث
یا حضرت صاحب‌الزمان ادرکنی

رفتم به پناه شاه با بار گناه
بی آن‌که قسم دهم مرا داد پناه
یک ذره گناه من نیاورد به رو
لا حَول و لا قوة اِلّا بالله

تا در حرم تو سر نهادم صد جا
محکم شده است اعتقادم صد جا
حیف است بگویم که سه جا می‌آیی
وقتی که رسیده‌ای به دادم صد جا

نشاید مهربان‌تر از تو در گفتار بنشیند
طبیبی که خودش بر بسترت بیدار بنشیند
بنازم جای پایت را زیارت‌گاه خواهد شد
اگر نعلین تو بر سنگِ بی‌مقدار بنشیند

گلاب ناب گاهی می‌تواند خار هم برداشت
از آن خاری که در کوی تو بر دیوار بنشیند
نخواهد رفت روی هیچ گل تا آخر عمرش
اگر پروانه بر گلدسته‌ات یک‌بار بنشیند

برای دیدن حُسن تو جا دارد که در محشر
هزاران بهتر از یوسف سرِ بازار بنشیند
مبارک می‌شود مانند دِعبل داستان من
اگر نام تو در مجموعه‌ی اشعار بنشیند

مسیحا هم تلمذ می‌کند در مکتبت آری
اگر دست عزیزت بر سر بیمار بنشیند
بدون مِهر تو کِی رَه بَرَد بر عالم بالا
کسی یک عمر اگر سرگرم استغفار بنشیند

به غیر از سفره‌ی سلطانی‌ات در هیچ جایی نیست
که سلطانی کنار دست خدمتکار بنشیند
هر آن‌کس زائرت باشد، یقین دارم 
که از لطفت قیامت در کنار حیدر کرار بنشیند

دعای عاصیان را حق اجابت می‌کند اینجا
وفور استجابت‌ها، قیامت می‌کند اینجا
به دارالرحمتش بی‌شک نه می‌لافد نه می‌بافد
اگر که مست هم دعویِ عصمت می‌کند اینجا

به شوق سجده بر درگاه او نادیده می‌دانم
که شیطان نیز ابراز ندامت می‌کند اینجا
علی‌رغم همه شاهان که باج از خلق می‌گیرند
رعیت درد را با شاه قسمت می‌کند اینجا

دل سخت و سیاه هم آب گردیده است و حیرانم
چگونه سنگِ صحنش استقامت می‌کند اینجا
دَمِ باب‌الجوادش تا قسم دادم یقینم شد
که گرگی را چُنان آهو ضمانت می‌کند اینجا

نظرات