رسوا شدن به راه تو عین سعادته سینهزنی نهایت و اوج عبادته اجداد من همه سگ کوی تو بودهاند در شهر ما غلامی کوی تو سنته دیوانگان برای خدا ناز میکنند دیوانهام که قسمت من سنگ تهمته در مسند گدایی تو شاه عالمم شادم که رزق من ز خدای کرامته ارباب باوفا چو نماید ارادهای سلطان کند گدای نگون بخت سادهای شاهم به اعتبار وجودت به عالمین هستم سگ غلام غلام تو یا حسین بین کبوتران تو تنهاترین منم نذر تو کرده مادر من سینه و تنم در آتشم بیفکن و بنگر که ای صنم دیوانهوار از غم تو سینه میزنم حسین، حسین، حسین