امشب دلم را بسته ام بر گیسوی مه منظری

امشب دلم را بسته‌ام بر گیسوی مه منظری
پیچم به دست و پای او چون شاخه‌ی نیلوفری
بر سینه‌ی خود گرچه من دارم مدال نوکری 
با این مدالم می‌کنم بر خلق عالم سروری 
با قیمت جان می‌شوم امشب خریدار حسین 
سر می‌گذارم بر کف پای علمدار حسین 
*****
ای شبنم میخانه‌ها راهم ببر در می‌زنم 
جبران و سرگشته به هر میخانه‌ای سر می زنم 
در می‌زنم، سر می‌زنم، دم از تو دلبر می‌زنم
تا فاطمه راضی شود سوی تو من پر می‌زنم 
با صد امید و آرزو خواهم ببینم دلبرم 
امشب به عالم می‌کنم ثابت که من یک نوکرم
سر تا به پا مارا بخر من مستم و احساسیم 
برگ برنده رو کنم، امشب که من عباسیم
اباالفضل، اباالفضل