خواستم بمونی، ولی خودت نذاشتی

خواستم بمونی، ولی خودت نذاشتی

[ سعید کرمعلی ]
خواستم بمونی، ولی خودت نذاشتی
پیش بابات حسن به روم نیار زره نداشتی

علی زره داشت، خرد شده مثل شیشه 
تو که بدون جوشنی، ببین تنت چی می‌شه 

ولی تو ریز نشدی 
کشیده‌تر شده تن تو 
ولی تو ریز نشدی 
زحمت نداره بردن تو 

ولی تو ریز نشدی 
فرق داره نیزه خوردن تو
عزیز خیمه 

زدنت، توهم به خون نشسته شدی 
زدنت، یه استخون شکسته شدی... 

وای قاسم...

نظرات