خواستم بمونی، ولی خودت نذاشتی
161
1
- ذاکر: سعید کرمعلی
- سبک: شعر روضه
- موضوع: قاسم بن الحسن (ع)
- مناسبت: شب ششم محرم
- سال: 1403
خواستم بمونی، ولی خودت نذاشتی
پیش بابات حسن به روم نیار زره نداشتی
علی زره داشت، خرد شده مثل شیشه
تو که بدون جوشنی ، ببین تنت چی میشه
ولی تو ریز نشدی
کشیدهتر شده تن تو
ولی تو ریز نشدی
زحمت نداره بردن تو
ولی تو ریز نشدی
فرق داره نیزه خوردنت
عزیز خیمه
زدنت، توام به خون نشسته شدی
زدنت، یه استخون شکسته شدی...
وای قاسم...
پیش بابات حسن به روم نیار زره نداشتی
علی زره داشت، خرد شده مثل شیشه
تو که بدون جوشنی ، ببین تنت چی میشه
ولی تو ریز نشدی
کشیدهتر شده تن تو
ولی تو ریز نشدی
زحمت نداره بردن تو
ولی تو ریز نشدی
فرق داره نیزه خوردنت
عزیز خیمه
زدنت، توام به خون نشسته شدی
زدنت، یه استخون شکسته شدی...
وای قاسم...
نظرات
نظری وجود ندارد !