
ای جان جهان، جهان جان ادرکنی قیّوم زمین و آسمان ادرکنی احیاگر صد دم مسیحا الغوث یا حضرت صاحب الزّمان ادرکنی ***** خار در چشم ترم دود شده خرمن من پای گلچین و تبر وا شده در گلشن من چیدن گل چه نیازی به هیاهو دارد سوخت در حصر خزان قصر گل سوسن من غنچهای داشت به همراه گل زندگی ام ساقط از زندگی ام کرده دگر دشمن من کوچه میخواست مرا فاطمه برخواست ولی قهرمانه سپری گشت به جان و تن من هرچه در چنتهی من بود همین فاطمه بود بود هنگامهی افتادنش افتادن من سوخت جانم، غیرتم آتش گرفت فاطمه از مو و معجر نام برد خانوم خانهی من خواب ندارد به خدا چون که با لشکر نامرد طرف شد زن من یک ضمیریم ولی در دو بدن پیداییم از علی هیچ نماند برود گر منِ من غزل رفتن خود را در گوشم خوانده وای اگر دست کشد فاطمه از دامن من ***** زیر این چرخ علی دوست تر از فاطمه نیست سند مستندم بازوی خون آلودم گه ز حق مرگ طلب میکنم و گه گویم کاش میماندم و غم خوار علی میبودم ****** ای خدایی که تویی شاهد چشم ترم کمتر از ناقهی صالح نَبُود.... لالایی لالایی لالایی لالایی عزیزم به پشت خیمه ای مولا خجل رفت به همراهش دل صد خسته دل رفت الهی بیش از این زنده نمونم تموم آرزوهام زیر گِل رفت بریده حنجرم لالا لالایی ز گل نازک ترم لالا لالایی چجوری دل ز من کندی و رفتی نگفتی مادرم لالا لالایی