حسین جان به یاد لبت یک شبم خواب راحت نداشتم کنار تن بی سرت، کاسهی آب گذاشتم یا مظلوم سرو برد، جنجرو برد چشم و دلش سیر نشد از حرم معجرو برد چشم و دلش سیر نشد هدیهٔ مادرو برد چشم و دلش سیر نشد دوباره اومد پیاده رفت از گودال سواره اومد ای امون، این ساربون با دست خالی نرفت از دل دریای خون با دست خالی نرفت آخرش این شمر دون با دست خالی نرفت شمر اگه بره، سنان نمیگذره تو قتلگاه تو زمان نمیگذره تمام لحظههای سر بریدن سرش بر روی پای مادرش بود تا حالا از این خونواده کسی رو نبردن اسارت الهی میمردم نمیدیدم اینقدر جسارت روضه مکشوفه اونی که به حضرت عقیله معروفه اومده با دست بسته وسط کوفه روضه سر بازه سه شبانه روز مونده پشت دروازه کربلا کربلا، کربلا کربلا کربلا...