دستور رسید که حفظ مکتب واجب فهمید که هست گریه در شب واجب با گریهی فاطمیِ خود کاری کرد در شام شد احترام زینب واجب اینطور نمیشود بیاید بزند هر کس وسط معرکه آید بزند امروز یزید را ادب خواهم کرد بابای مرا کسی نباید بزند شام را ویران نسازم من رقیه نیستم... جلوهای با هیبت زهرا غضب کردم بیا پادشاه کربلا، پادشاه کربلا شامیان را یک به یک بابا ادب کردم بیا پادشاه کربلا، پادشاه کربلا