
(بِینُ الحَرَمِین راز هَستی است راهی به مَقامِ حَق پَرَستی است)۲ (من زائِرِ سرزمینِ عشقم دلدادهی نازنین عشقم)۲ (در فاصلهی دو دل اسیرم ای کاش در این مکان بمیرم)۲ بِینُ الحَرَمِین هَستیِ ماست آیینهی حَق پرستیِ ماست این مِیکَده بَهرِ مَستیِ ماست سلطانِ کَریمِ عِشق اینجاست سَقای حَریمِ عشق اینجاست (در فاصلهی دو دل اسیرم ای کاش در این مکان بمیرم)۲ در حوزهی عاشقانِ دِلجو ماندَم به کدام سو کنم رو این سو بروم ویا به آن سو این سو مَهِ بُرجِ هاشِمیّه آن سو جَلَقاتِ فاطِمیّه (در فاصلهی دو دل اسیرم ای کاش در این مکان بمیرم)۲ بِینُ الحَرَمِین باغِ غَم هاست اوراق دو صَد کتابِ معناست در هر قَدَمَش نگاهِ زَهراست اینجاست صدای وای زِینَب اینجاست اَثَر زِ پای زِینَب (در فاصلهی دو دل اسیرم ای کاش در این مکان بمیرم)۲ بِینُ الحَرَمِین راهِ عشق است منظومهی من دو ماهِ عشق است میعاد وزیرِ شاه عشق است آن سمت امام مَشرِقِین است این سمت سِپَهبُدِ حُسِین است (در فاصلهی دو دل اسیرم ای کاش در این مکان بمیرم)۲ بِینُ الحَرَمِین اشک و آه است بَر کُلِ حُسِینیان پناه است چون جادهی سُرخ قتلگاه است عباس چه پرچمی گشوده بَر سینهی فاطِمه قُنوده (در فاصلهی دو دل اسیرم ای کاش در این مکان بمیرم)۲ (اینجاست اَدَب بَها گِرِفته عباس رَهِ وَفا گِرِفته بَس رُتبه و اِرتِقا گِرِفته)۲ یک سَمت تَجَلی شُهود است یک سَمت حَقیقَتِ وجود است (در فاصلهی دو دل اسیرم ای کاش در این مکان بمیرم)۲ جانم به لَبَم رسیده اینجا هر لحظه دِلَم تپیده اینجا کارَم به جُنون کشیده اینجا این خِطه پُر از صدای عشق است گویند که نِینَوای عشق است (در فاصلهی دو دل اسیرم ای کاش در این مکان بمیرم)۲ اینجاست گرفته دِل شَراره اُفتاده زِ عَرشِ حَق ستاره یک چشم و دو دست و مَشکِ پاره آثار وفا و عَزمِ ساقی است تا هشت جَهاد عشق باقی است اینجاست اَدَب بَها گرفته عباس رَهِ وَفا گرفته بَس رُتبه و اِرتِقا گرفته (در فاصلهی دو دل اسیرم ای کاش در این مکان بمیرم)۲ جانم به لَبَم رِسیده اینجا هر لحظه دِلَم تَپیده اینجا کارم به جنون کشیده اینجا عُشاق زمانِ شور و شِین است بَر خیز که وقت غَم زِ عِین است اَیامِ زیارت حُسِین است هر چند که مَرحَمَت زِ مولاست امضا و حَواله دستِ مولاست (در فاصلهی دو دل اسیرم ای کاش در این مکان بمیرم)۲ بِینُ الحَرَمِین هستی ماست آیینهی حَق پَرَستی ماست این میکده بَهرِ مَستیِ ماست بِینُ الحَرَمِین راهِ عشق است منظومهی مِهر و ماهِ عشق است میعاد وزیر و شاهِ عشق است آن سَمت اِمامِ مَشرِقِین است این سَمت سِپَهبُدٓ حُسِین است (در فاصلهی دو دل اسیرم ای کاش در این مکان بمیرم)۲