بگو چه رخ داده لب علقمه که آمده مادر من فاطمه خون جگر میچکد از آه من دست تو افتاده سر راه من وای من و وای من و وای من میخ در و پهلوی زهرای من در سط کوچه تو را میزدند کاش به جای تو مرا میزدند