بچه بودیم و در کوچه‌مان

بچه بودیم و در کوچه‌مان

[ مهرداد ملکی ]
بچّه‌ بودیم و در کوچه‌‌مان، یک حسینیه ساختیم شبی
سقف آن بود چادر مادر، آجرش چند قوطی حلبی

بهترین روز‌های عمرم بود
نه دروغی، نه کبر، نه غضبی

کام من شد به خاک تو شیرین
تربت کربلا مگر رطبی؟

دل من لک زده برای حرم
یک زیارت مرا نمی‌طلبی؟

شاید این گریه‌های آخر است
بسته‌است عمر آدمی به تبی

بین گودال ماجرایی بود
تو پر از زخم و قاتلت عصبی

نظرات

علیعلی

آقا مهرداد چشمتون منور به ضریح امام حسین (ع)