رحمت بر آن که با تو من را آشنا کرد

رحمت بر آن که با تو من را آشنا کرد

[ مهرداد ملکی ]
رحمت بر آن که با تو من را آشنا کرد
اسم تو را بردم مرا زهرا دعا کرد 

هر کس به یک نوعی به درد روضه‌ات خورد
کشتی تو بر آب افتاد و چه‌ها کرد 

حرِّ ریاحی با تو شد حرِّ حسینی
در محضر تو می‌توان مس را طلا کرد 

قربان آن آقا که هر چه توبه کردن 
بی‌معطلی بر روی من آغوش وا کرد 

سوگند بر زهرا که محتاج کسی نیست
دستی که بار روضه‌ات را جابه‌جا کرد 

یابن الشَبیبی گفت دل‌ها زیر و رو شد
این حرف سلطان روضه‌ها را کربلا کرد

لعنت بر آن کس که سرت را ذبح کرد و 
لعنت بر آن کس که تو را عریان کرد

***

شلوغه
ته گودالی و دور بدنت شلوغه
چقدر تن بی‌کفنت شلوغه

نظرات