اون لحظه که می‌رسه وقت رفتنن

اون لحظه که می‌رسه وقت رفتنن

[ مهرداد ملکی ]
اون لحظه که می‌رسه وقتِ رفتن 
اون لحظه که رو شونه‌ها می‌برن

اون لحظه که حتی اونا که عذارن 
همه منو تنها می‌ذارن

منتظرم ببینمت و 
یه دل سیر تو آغوشت آقا گریه کنم
جای یک عمر ندیدنت یه جا گریه کنم

یعنی می‌شه؟
یه روزی ببینم اون صورت زیباتو علی 
یعنی می‌شه؟
حس کنم روی سرم گرمی دستاتو علی

منتظرم، تنهام نذاریا...

صد بار قربانت شوم باز هم بدهکارم 
آه آقا علی دنبال رزقِ آخر سالم 

بی‌تو برایم زندگی خیری ندارد که
بی‌تو همین که زنده می‌مانم گنهکارم 

اون لحظه که رو هم میذارن چشمامو 
اون لحظه که می‌بندن دیگه دستامو 

اون لحظه که کسی رو دیگه من ندارم 
تو لحظه‌های احتضارم 

منتظرم بیای و بگی 
منم اون علی که سنگشو به سینه زدی
منم اون علی که عاشقش به دنیا اومدی

یعنی می‌شه؟
تو چیشات زل بزنم تو هم به من نگاه کنی
یعنی می‌شه؟
یه روزی منو به اسم کوچیکم صدا کنی

منتظرم، تنهام نذاریا...

نظرات