با گریه آرومش کن

با گریه آرومش کن

[ مهرداد ملکی ]
با گریه آرومش کن
از هر چی غم دورش کن

من راضی‌ام زورش کن
چشمایی که کم می‌باره

اسمت چقدر غم داره
دنیای ماتم داره

آغوش تو کم داره
نوکری که دوستت داره

یار کربلایی، من غریبم این غریب و جا نذاری
یار کربلایی منو تو شلوغیا تنها نذاری یار کربلایی

حالم قشنگ‌تر می‌شه وقتی چشام تر می‌شه
اینجوری بهتر می‌شه بهت بگم دوستت دارم

ای بهترین تسکینم، اون لحظه رو می‌بینم
تو موقع تلقینم بهت بگم دوستت دارم

معشوق عراقی تو دلیل گریه‌های توی راهی
معشوق عراقی نمی‌خوای بگیری از من یه سراغی، معشوق عراقی

امام رضا فرموده امام صادق فرمود 
با صدایی که شده بغض آلود

توو مقتل آزردند تو رو، تنها گیر آوردند حسین
به سمت تو پرده نشین‌های حرم دویدند

که موقعی بالای قتلگاه تو رسیدند
من که می‌گم صدای مادرت را هم شنیدند

مادر به فدات کاشکی من بودم  تو قتلگاه به جات
مادر به فدات زیر نیزه بر زمین می‌زد صدات

غریب کشتنت
دور هم چندتا نا نجیب کشتنت
****
آمد به عیادتم شبی دخت یزید
گفتم که وقار خود کنم حفظ به جاست

او داشت لباسی به تن از جنس حریر
امّا لباس تن من لباسی از حجب و حیاست

می‌گفت که: از تبار و از نسل که ای؟
کین گونه وجود تو پر از مهر و وفاست

گفتم که: ز نسل حیدر کرّارم
بابام حسین و مادرم خیر النساءست

می‌گفت برایم از ابالفضل بگو
گفتم که: عموی من خداوند وفاست

تا بود کسی به ما جسارت ننمود
تا رفت ببین خرابه‌ها منزل ماست

یک بار به شدّت از شتر افتادم
می‌بینی اگر که زنده‌ام کار خداست

نظرات