
آسمونا پُر شده از فوج فرشته رُو صورت فَلکی جبّار نوشته تولّد جَوون رعنای آقای جَوونای بهشته روی پای شیر بچّهشیره علی بوسه از نوهش میگیره با یه لبخند علیاکبر هِی دل عمّه زینبش ضعف میره اکبر شده تکبیر حسین اکبر شده تکثیر حسین اکبر شده شمشیر حسین قربونصدقهش میره حسین ***** عین اباالفضله، دلیر و یکّهتازه عین امامِ مجتبی درِ خونه بازه شاگرد اوّل عموهاشه، هم فارِسه هم مهموننوازه خُلق و خُوش که رفته به پیغمبر عطر و بوش که حیدره پا تا سر کرَمش حَسن، صلابت عبّاس همهچیتمومه این گُلپسر بعد از این تُو نفْس واحده پیغمبر و آلو میشه دید بعد از این دیگه روی زمین آخرِ کمالو میشه دید ***** شکوفه دادن تُو بهشت تین و زیتون لیلای لیلا اومده و عالَمه مجنون آقا دل ناقابل ما رو دورِ سرِ اکبرت بگردون اومد و دل از همه عالَم بُرد اومد و به سینهها عشق آورد شهدا فقط میدونن تنها واسه دیدنش چقدر میشه مُرد گوشهی شبستون نگاهش محشره، فداییپروره هر کی سر رُو شیشگوشهش گذاشت از تمومِ سَرورا سَره