یک آسمان حیران تو ای ماه پاره

یک آسمان حیران تو ای ماه پاره

[ حاج محمدرضا طاهری ]
یک آسمان حیران تو ای ماه‌پاره
بابای تو عرش خدا را گوشواره

از کودکی با کربلایی‌ها نشستی
بودی عسل نوش وصال از گاهواره

ابن الکریمی آبروداری بزرگی
صدها گره وا می‌کنی با یک اشاره

حق دارد این لشگر اگر لکنت بگیرد
شیری ندیده با چنین قد و قواره

با گریه‌ات قلب عمو را آب کردی 
کمتر بریز از گوشهٔ پلکت ستاره

پامی‌کشیدی بر زمین و رفته رفته
می‌شد به روی شاه بسته راه چاره

آهسته آهسته تن تو نرم می‌شد 
با نعل‌های کهنهٔ چندین سواره
****
هر چه آمد به سر من به فدای سر تو
به فدای سر گیسوی علی اصغر تو

خم شدی تا که مرا تنگ در آغوش کشی
قد کشیدم که دگر خم نشود پیکر تو

نذر کردم همۀ دشت پر از من بشود
تا ببینی شده‌ام مثل علی اکبر تو

غیرتم کشت مرا تا که نبیند چشمم
به تنش وقت اسارت بکند خواهر تو

نظرات