کنار برید عجب نهره‌ی محشری کشید

کنار برید عجب نهره‌ی محشری کشید

[ سجاد محمدی ]
کنار برید
عجب نعره‌ی محشری کشید
اصلاً حق دارید فرار کنید
پسر بزرگِ مجتبی رسید

تو چه شوری، تو چه نوری، بَه بَه بَه
تو اَبَر مردِ غیوری، بَه بَه بَه 

شده میدون چه سکوتی، بَه بَه بَه 
چه جلال و جبروتی، بَه بَه بَه

برگ گل یاسی
لطیفی امّا خوب جنگ و می‌شناسی
خیلی مهارت داری
خب تو قاسمی، شاگردِ عبّاسی

جانم به تو که جانانِ منی
با ذکرِ علی شمشیر می‌زنی
(تو عقیق یمنی، قاسمِ ابنِ الحسنیِ) ۴

عجب یلی
عجب جنگاور دلاوری 
یه مَرده جنگیه که تُو رگاش
می‌جوشه خونِ مرتضی علی

‌داره سر می‌زنه از دَم، بَه بَه بَه
‌چه منظّم زد و محکم، بَه بَه بَه

شده دشمن چه کلافه، بَه بَه بَه 
همه شمشیرا قلافه، بَه بَه بَه

نظرات