
کربلا، این رسم مهمانداری است؟ از گلوی میهمان، خون جاری است وای من ای وای من ای وای من کربلا دریایی از خون آمده شمر از گودال بیرون آمده حُرّم و چکمه سر شانهام انداختهام مادرم را به عزایم بنشانید فقط گر بنا نیست ببخشید، نبخشید امّا دست ما را به مُحرّم برسانید فقط زخمهای او زیاد و اشکهای ما کم است میپذیرد باز از ما این بضاعت را حسین دست و پا میزد اگر در خون میان قتلگاه دست و پا میکرد اسباب شفاعت را حسین بلند مرتبه شاهی به زحمت افتاده برای جرعهی آبی به منت افتاده