چه ریخت و پاشی شد به خیمه اومدی ولی ریزریز (ارباً اربا تنتو رو خاک صحرا دیدم)۲ خدا میدونه که تا بزرگ بشی خمیدهام (از خیمه تا بدنت با زانوهام رسیدم)۲ (قطعه قطعه پیکر برگشت)۲ اکبر رفت و اصغر برگشت (چشم خورد انگار قد و بالات خندیدن به اشک بابات)۲ قطعه قطعه پیکر برگشت اکبر رفت و اصغر برگشت (کاشکی بشه پیش بابا پا شی خیلی شده جسمت متلاشی)۲ (منای تو اینجاست بابای پیر تو شده ماتت منای تو اینجاست قبول باشه الهی خیراتت)۲ (گفتم دارم یه علی کنارمه همیشه عصای پیری من شکستی مثل شیشه هرجوری میچینمت تن تو تن نمیشه)۲ (هر عضوی که روبرومه نمیدونم که کدومه)۲ گریه واسه غمت کردم من با سختی جمعت کردم آقای من ... **** (لحظهی جمع تو یک جمع به من خندیدن)۳ مانده بودم که در آن اوج هیاهو چه کنم چند عضوی ز تو را عمه نشانم میداد **** به تتنت هفت قدم متنده به سر افتادم)۲ یاد مادر که سرش خورد به در افتادم