وقتی از خاک تو شفا برسد

وقتی از خاک تو شفا برسد

[ سید محمد جوادی ]
وقتی از خاک تو شفا برسد
گر نگاهی کنی چه‌ها برسد

به نوا می‌رسانی‌اش قطعاً
بی نوا گر به نینوا برسد

رحمت واسعه بغل وا کن
تا غریبه به آشنا برسد

ما ز دست فراق خسته شدیم
یک نفر هم به داد ما برسد

لحظهٔ احتضار منتظریم
قدمت روی چشم ما برسد

ذکر می‌گفتی و سنان نگذاشت
تا به گوش همه صدا برسد

****
بشتاب ای عمو جان در خیمه قحط آب است
اصغر فتاده مدهوش در دامن رباب است

ظهر است و باز حرم نفس‌های اصغرم
آتش زده است بر جگر آفتاب آب

قلب سه‌ساله از غم شش‌ماهه آب شد
حالا زبان‌گرفته رقیه که آب آب آب

****
لبای تشنه‌ات، غصهٔ بی‌حساب خورد
تا روی دست گرفت، دم چشات به نهر آب خورد

کمون داراشون دل ما را سوزوندن
تیر بزرگ‌تر از تو رو به حلق تو نشوندن

اشک خجالت من از خون روی حنجرته
اشک خجالت من از حجم کوچیک سرته
اشک خجالت من از انتظار مادرته

پسرم، قلب پدر مزار توئه
پسرم داداش تو هم کنار توئه

آتش به جان باغ یاس افتاد
ارباب ما به التماس افتاد
****
یه جوری حرمله زد با سه شعبه
سر ناز تو روی دوشم افتاد

صدای شیونی از خیمه اومد
گمونم مادرت از غصه جون داد
****
جسمت رو دستمه ولی، روم نمیشه برم حرم
جواب مادر تو رو، چی بدم من ای پسرم

روضه یعنی، خجالت شاه
یه مرد غریب که می‌کشه آه
****
به‌قدری که زه را کشید آن کمان‌دار
همان‌قدر من آه حسرت کشیدم

خودم قبر کندم، خودم دفن کردم
خودم تیر را از گلویت کشیدم
****
رو زد اما، زمین‌زدنش
چه خنده‌ای کرد سپاهی بهش

چندتا کشته، گرفته یه تیر
حسین و رباب یه طفل صغیر
****
به حنجر پسری این‌چنین سه شعبه نخورده
محاسن پدری این‌چنین خضاب نباشد

خراب کرد گلوی تو را سه شعبهٔ داغی
چگونه حال دل مادرت خراب نباشد
****
سرت به نیزه بلند است در مقابل محمل
خدا کند که فقط محمل رباب نباشد

این عروس پسر دختر پیغمبر ماست
فرض کن اهل کتاب است مراعات کنید

همهٔ طایفه‌اش تشنه به خون غلتیدند
درد او دیدن آب است مراعات کنید

نیزهٔ رأس علی‌اصغر او را ببَرید
این که اینجاست رباب است مراعات کنید

نگذارید به سر حرمله نزدیک شود
بی‌حیا مست شراب است مراعات کنید

بارلها حسین از آن عشقی که ز تو منفک است می‌ترسد
قبر اصغر عجیب تاریک است پسرم کوچک است می‌ترسد

اسم افهم علی‌اصغر من...

نظرات