
هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم؟ من اگر اینهمه بیدار نباشم چه کنم؟ گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است خونجگر از غمت ای یار نباشم چه کنم؟ عدهای بر سر آناند اسیرت نشوند من بر آنم که گرفتار نباشم چه کنم؟ چهارده بار خدا عاشق تو شد من اگر عاشق روی تو یک بار نباشم چه کنم؟ خواستم نام مرا هم بنویسند همین سر بازار خریدار نباشم چه کنم؟ من اگر مثل تو هر صبح و غروبی آقا فکر بین در و دیوار نباشم چه کنم؟