اَلا ای که نادیده دل میبَری تو را هر که خوانَد، به جان میخری سه شنبه شد و، پر زدم سوی تو شدم زائر، جمکران کوی تو گرفتم به تسبیح و سجاده خو به اشک دو دیده گرفتم وضو منی که زِ هر سویی درماندهام نماز امام زمان خواندهام گل فاطمه یا بن زهرا مدد... اَلا ای وصی و امیر و ولی شده حک به سربند تو یا علی علی گفتم و کوچه یادم فتاد همان کوچه که داده هستی به باد شده غرق خون، کوثر مرتضی همان نور چشم و دل مصطفی شده سینه سوراخ مسمار در شده حضرت فاطمه بی پسر همه هستیِ مرتضی فاطمه... خزان زد خدا، بر گل و ساقهاش کفن گشته ای، وای قنداقهاش چهل مرد جنگی، زنی بی پناه که از عمق جان، میکِشد جمله آه همه هستی مرتضی فاطمه... به صورت خدا، جای سیلی چرا شده رنگ این یاس، نیلی چرا چه گویم زِ گوش و زِ گوشوارهاش از آن لالههای به خون پارهاش مرو فاطمه، جان حیدر مرو... امیر بی قرینه، کی میایی سحرخیز مدینه، کی میایی عزیزم مادرت چشم انتظاره دوای زخم سینه، کی میایی مرو فاطمه، جان حیدر مرو...