نگاه نکن به سنّ و سالَم من مَرد کارهای محالم جنگ جمل تا روز محشر نمیره از خیال عالم با سر میدوم سمت مقتلِ عمو إبنُ الحسنم ای سپاهِ روبهرو تو راهِ عمو مرگو دارم آرزو إبنُ الحسنم، إبنُ الحسنم گلِ باغ حسنم، خونِ عمو شد کفنم هم فداییِ حسین هم فدای حسنم خون حسن توی رگامه عمو حسین مثل بابامه عمو که تو معرکه باشه جرئت حیدری باهامه دنیا بشه تیغ، از تو دست نمیکِشم از دریای زخم پامو پس نمیکِشم بیتو ای عمو من نفس نمیکِشم سبط شاه عربم، مَرد و حریف میطلبم من اباالفضلیام و ذکر علی روی لبم گلِ باغ حسنم، خونِ عمو شد کفنم هم فداییِ حسین هم فدای حسنم یا حسن، یا حسن... **** بلندمرتبه شاهی از صدر زین افتاد تا بر زمین افتاد از خیمه زد به میدان، ابنُ الحسن رجزخوان مرثیه شد حماسی با رزم این نوجوان وارث شمشیرِ دودَم به لشکر زد بیسپر به لشکر زد بَه چه تیغ برّانی، چه مِیدانی! لا اُفارقُ عمّی به لب داره میره با غضب داره میره لَلعجب چه طوفانی، چه جولانی! جانم عبدالله، یابنَ کریمالله... بلندمرتبه شاهی افتاده تو گودال آمد به استقبال از خیمه تیرِ آخر، شاگرد رزم اکبر جانم به این شجاعت، جانم به این دلاور آمده میدان پهلوان ماریه، گفت: یابن زانیه بنگر اینک عبدالله رسید از راه تا که در خونم ارث از حسن دارم تا که جان به تن دارم پیشمرگِ ثارالله، منم والله جانم عبدالله، یابنَ کریمالله... بلندمرتبه شاهی جای تو اینجا نیست بر خاک صحرا نیست ای شمع نیمه خاموش، من آمدم کفنپوش تا اینکه جای اکبر، گیرم تو را در آغوش آمدم باشم تا سپر برای تو چون پسر فدای تو مهربانتر از بابا، گل زهرا حنجرم را من نذر اصغرت کردم بیتو برنمیگردم با تو زیر مَرکبها روم اینجا جانم عبدالله، یابنَ کریمالله...