ای جان جهان ، جهانِ جان ادرکنی قیوم زمین و آسمان ادرکنی احیاگر صد دم مسیحا الغوث یا حضرت صاحب الزمان ادرکنی یا صاحب الزمان ۲ نور تو بر زمین اصابت کرد عرش را غرق بهت و حیرت کرد باد با شاخههای سبز امید کوچهی شهر را نظافت کرد بین احساس و عقل دعوا شد این دو را دل به صلح دعوت کرد صفحهی حسن تو ورق میخورد دفترت عشق را روایت کرد ابر دنبال تو به راه افتاد آسمان در پی تو حرکت کرد هر کجا حرفی از بزرگی شد باید از شوکت تو صحبت کرد لایق جلوهات نبوده کسی حد آن را خدا رعایت کرد ماه بانوی مِلک ایرانی مهر تو در دلم حکومت کرد قم اگر عش آل احمد شد خاک آن را دم تو تربت کرد فاطمه بودنت مسجل شد نامت این حکم را کفایت کرد وصف معصومه شرح عصمت توست پاک شد هر که با تو بیعت کرد یا رضا یا رضای هر شبه ات شیعه را غرق در رضایت کرد با همان چادر که بر سر توست میشود خلق را شفاعت کرد قسم آخر دعای منی فاطمه اشفعی لنای منی ای کریم کرامتت علنی است همه جا از عنایتت سخنی است هر که یک بار خورده نان تو را گفته که سفره داری ات حسنی است هیبتت آفتاب ظلمت ماست کار آیینه ی تو شب شکنی است اصل شعری که در حریم تو بود خوشترین ساعت حرم جُمَنی است سنگ فرش حیاط سنگ شدن بهترین آرزوی هر بدنی است کار من پیچ خورده کاری کن هر گره انقدر کور وا شدنی است من به همسایگیت مفتخرم همه ی ذوق من به هم وطنی است نسل در نسل در جوار تو ایم عجمیزادهی دیار تو ایم مثل جدم غلام خواهم شد صاحب احترام خواهم شد قالیات را به دوش من بگذار خادمی خوش مرام خواهم شد پادشاهیاست مزد نوکریت با تو عالی مقام خواهد شد قطره قطره به پات خواهم ریخت رفته رفته تمام خواهد شد کوه خضر تو کوه طور من است با خدا هم کلام خواهم شد با علیکت بریز خون مرا کشتهی یک سلام خواهم شد