ای جان جهان، جهان جان ادرکنی قیّوم زمین و آسمان، ادرکنی احیاگر صد دَم مسیحا، الغوث یا حضرت صاحبالزمان، ادرکنی **** نه به این کوه رسیده، قد و بالای کسی نه به این رود رسیده، لب دریای کسی گر به زهرا نرسد، یارَب و یارَبهامان نیست خِیری ابداً در شب احیای کسی جز علی و زن و بچه، همه سیرند اینجا رد نشد از دَرِ این خانه، تقاضای کسی یک نفر آمده دَر را به لگد میکوبد پشت دَر باز هم ای کاش که سائل باشد یک گلیم و دو سه تا ظرف سفالِ کهنه اصل این جاست، نه در کاخ مُهَنای کسی ناقهاش راه بیفتد، همه راه افتادیم چه نیازیست قیامت، به بفرمای کسی انبیاء دست به این چادر خاکی دارند او فرا رفته، فراتر زِ تمنای کسی دست و دلبازتر از فاطمه، در دنیا نیست پس بگردیم چرا، در پیِ امضای کسی غیر این خانه و آن پنجتن محترمش ما نداریم در عالم، سرِ سودای کسی با چنین جاه و جلالش، به خدا حقش نیست که بیفتد وسط حُرم شررهای کسی بوسهگاه نبی است این دَر چوبی افسوس ناگهان خورد بر این چوبهی دَر، پای کسی