نمی‌خوام به نوکری فقط عادت بکنم

نمی‌خوام به نوکری فقط عادت بکنم

[ امیر برومند ]
نمی خوام به نوکری فقط عادت بکنم 
دوست دارم هرجا میرم، از تو صحبت بکنم 

شیعتی مهما شربتم ماء عذب فاذکرونی
تا قیامت به خدا تو قلبمونی 

او سمعتم بغریب او شهید فاذنبونی
الهی فدای اون لبای خونی 

غم یک دنیا تو چشمای ترت موند
آبی که بستن روت مهر مادرت بود

یک عده با عصا، یک عده بی حیا
یک عده نیزه دار دارن میان تو قتلگاه

پاشو برادرم،غریب مادرم 
نخواه که از تو قتلگاه بدون تو برم

من اومدم شاید که شرم ازم حیا کنه 
من اومدم شاید تن تو رو رها کنه 

با خنجرش داره میاد سراغ هنجرت
چیکار کنم اگر سر تو رو جدا کنه 

تو رو که می‌زنه خودم رو میزنم 
تو اون قتلگاه من از تو دل نمی‌کنم 

کار از کار گذشت از روی پیکر تو یک لشکر انگار گذشت
کار از کار گذشت شمر با هلهله  و خنجر خونبار گذشت

می‌زدنت، به ضرب نیزه و خنجر می‌زدنت
به پیش دیده‌ی مادر می‌زدنت
عجیب می زدنت

داره میغلته بین خاک و خون ها بدنت 
عجیب می‌زدنت
نیزه اش و بی هوا زدش هی سنان ....

دست و پا نزن توی گودال
خون میره ازت میری از حال 

شمر اومد با خنجرش ، خوشحال، خدا رحم کنه
وشمر جالسون نفس مادرش گرفت
سر را برید و رو به روی خواهرش گرفت
*****

اکر کشتند چرا آبت ندادند

نظرات