نفس آخر

نفس آخر

[ سید محمدرضا نوشه‌ور ]
عجیبه اینکه یه مردی
که غرق خون روی خاکه

وقتی تو آتیش و دوده
تو اون نفس‌های آخر

دعا کنه برا نوکر
ببین حسین کی بوده

عجیبه اینکه یه مردی
که افتاده تن پاکش

تو خاک و خون ته گودال
سرش روی نیزۀ دشمن

یه آیه‌ای رو بخونه
که خواهرش بره از حال

از رو نیزه‌ها صدا می‌اومد تو اوج سکوت نیمه‌شبا
اَم حَسِبتُ أنَّ اَصحابَ الکَهف کانوا مِن آیاتِنا عَجَبا

بَه چه صوت عجیبی عجباً باللّه
که نمونده شکیبی عجباً باللّه

تو حسین غریبی عجباً باللّه
شمره روی سینه عجباً باللّه

کاش رقیه نبینه عجباً باللّه
آسمون رو زمینه عجباً باللّه

یا اباعبدالله عجباً باللّه...
ناله نالۀ خواهر عجباً باللّه

گریه گریۀ دختر عجباً باللّه
تن برهنه و بی سر عجباً باللّه

یا اباعبدالله عجباً باللّه...

نظرات

عالییییی بود یا اباعبدالله الحسین 😭😭😭