نشد تا جلوی چشمای مادرت راه بری

نشد تا جلوی چشمای مادرت راه بری

[ رحمان‌نوازنی ]
نشد تا جلو چشمای مادرت راه بری
بخندی و با خواهرت راه بری
باید روی نِی با سرت راه بری
کنارِ داداش اکبرت راه بری

سپردم به آفتاب گُلم رو نسوزونتش
گُلم آب نخورده نرنجونتش
یکی کاش به اون نیزه‌دارت بگه
جلو چشمِ مادر نچرخونتش

بارون، داغ منو کم کن
ببار روی لب‌هاش، زخممو مرهم کن
بارون، نبارید آخرسر
تشنه سفر کردی، مادر حلالم کن

(لالایی، لالایی لالایی لالایی لالایی)... 

عزیزم هنوز خاطراتت تُو آغوشمه
صدای نفَس‌هات توی گوشمه
تو رفتی ولی راهِ آب وا شده
دو سه قطره شیر روی روپوشمه

مادر، خونِ تو غوغا کرد
گلوی تو راهِ علقمه رو وا کرد
مادر، خون تو ارزش داشت
که حرمله با شمر سرِ تو دعوا کرد

(لالایی، لالایی لالایی لالایی لالایی)...
****
منّت نمی‌کِشم برا یکی دو قطره آب
اما خجالتم می‌ده گریه‌های رباب
طفلمو کُشتی حرمله، خونه‌ت بشه خراب

بچه‌مو ذبحش کردی، نگفتی مادر داره
نگفتی آخه چی بود، گناهِ این شیرخواره؟

به اون صاحب محشر واگذارتون کردم
به‌ قرآن به پیغمبر واگذارتون کردم
به خونِ علی‌اصغر واگذارتون کردم

به خونِ علی‌اصغر واگذارتون کردم...

نظرات