من شیر جنگاور این سپاهم شمس حرم حسین و من چو ماهم واللهِ اِن قطعتمو یمینی آب آور و پناه خیمهگاهم غرشم چو طوفان، ضربهام چو رعد و میرسد نوبت، عمر ابن سعد و شیر سرخ عربستان و وزیر شه خوبان پسر مظهر یزدان که بُدی صاحب طبل و علم و بیرق و سیف و حشم و اندر لب او ماه بنی هاشم و عباس علمدار و جهانگیر و جهان دار شه با وفا ابالفضل... دلم همچودریا، تو سقا و مولا بگیرم انتقام بیبی جان زهرا ابالفضل چو نهنگ یل حیدر اسد بیشهی حیدر قمر برج نبوت، گوهر برج مروت سَمَکِ بحر شهادت، یل میدان شجاعت این سخن از طفل عقیله، شافع عرب دید که اَندر حرمِ خسرو خوبان شُده بس ناله و افغان پر از شیون طِفلان هَمشان سینهزنان، مویه کنان، موی پَریشان دِل بریان، سوی عباس شِتابان که عمو جان چه شَود، جُرعهی آبی برسانی شَه با وفا، اَبالفضل، معدَن سخا ابالفضل… نور العَطا، ابالفضل ...