سرباز هم عهد مردان عاشورا ابن الحسن، شیر غران عاشورا یا للعجب اومده میدون مثل قتالالعرب اون که داره از مجتبی اصل و نسب توی نگاهش بس که میجوشه غضب لشگر کفر از هیبتش میره عقب مثل باباش مرد نبرده یاد جمل رو زنده کرده از پا افتاده ازرق جوری که میدون دور سرش میگرده هر لحظه شده ذکر لب ثارالله ماشاءَ اللَّه لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ ماشاءَ اللَّه (یا قاسم ابن الحسن، عشق من)۲