قمر اندر عقرب شده تو میدون قاسمه که زلفشو کرده پریشون لاله لاله لاله کربلا ازت شد زنبورا همه شدن مست و غزل خون غزل اندر غزل اندر غزل قصیدهی ناب میگیره مهتاب چهرهاشو به صورتِ خودش قاب روح حیدر انگاری توی وجودش دمیدست الله الله الله که قاسمم خودش پدیدهست قابِ موندگارِ کربُبلا جنگِ قاسمه اون که میزنم به سینه فقط سنگ قاسمه قمر اندر قمر اندر قمر رنگ قاسمه خدا پیدا میونِ رُخِ قشنگِ قاسمه قاسم مدد یا قاسم