فکر و ذکرم همه این بود که مجنون باشم داعم الخمر مِیِ ساحل کوثر باشم من مَلَک بودم و فردوس نشین بودم و بعد آدم آورد، که گریان تو دلبر باشم گر بنا هست مرا دست کسی بسپاری بهتر آن است غلام علی اکبر باشم مادرت داد به من درس حسین جان گفتن مادرت یاد به من داد که نوکر باشم بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا تشنهی آب فراتم ای عجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا