فدای جود کسی که هر آنچه را بخشید فقط به خاطر خشنودی خدا بخشید از اولش پدرش فکر ما گداها بود که سفرهی کَرَمَش را به مجتبی بخشید غریب بود، اگرچه گدا فراوان داشت کریم بود، بدون سر و صدا بخشید کریم کار ندارد به اسم و رسم کسی غریبه را چه بسا بیش از آشنا بخشید ملامتش نکنید آن که را مدینه نرفت مدینه زائر خود را به کربلا بخشید (یه مدینه، یه بقیعِ، یه امامی که حرم نداره گریه کنها کسی نیست که روی قبرش یه دونه شمع بذاره دل بی تاب، چشم بی خواب، زیر آفتاب یه سایه بون نداره نه یه خادم، نه یه زائر، نه کنارش یه روضه خونی داره) گمان کنم که دگر مادری زمین نخورد خدا فقط به حسن این چنین بلا بخشد ***** بعد مادر مغیره را میدید پشت آن در مغیره را میدید با برادر مغیره را میدید روی منبر مغیره را میدید او که هر روز در کنارش بود زدن مادر افتخارش بود یادش آمد بی عدد میزد جای هرکسی نزد میزد پشت آن در با لگد میزد ***** پاشو نگذار که ما را به اسیری ببرند فکری همراهی با شمر دهد آزارم تو دعا کن که کنار بدنت جان بدهم من که از راهی بازار شدم بی آزارم قدش خمید تا که یارش بایستد حقش نبود شمر کنارش بایستد ای که از دست تو شفا برسد گر نگاهی کند چه ها برسد دست ما را بگیر تا شاید پای ما هم به کربلا برسد ما ز دست فراق خسته شدیم یک نفر هم به داد ما برسد همه شبهای جمعه منتظرم به حرم صاحب عزا برسد ذکر میگفتی و سنان نگذاشت تا به گوش همه صدات برسد ***** دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست