عهدهدار مردم بیدست و پا افتادی زیر دست و پا یَومٌ علی صدر النَّبی یَومٌ عَلی وَجهِالثَرا خاک از خونت گِل شد خون دل شد، خون دل شد ساربان دید کَرم میکنی سائل شد خون دل شد، خون دل شد آه ثم آه روی خنجرش دیدم موی تو را ابی عبدالله آه ثم آه نعل مرکلا گرفت بوی تو را زینت آغوش ختم الانبیا خاکت نکردند کوفیا میگرده دور پیکرت ای خوش به حال بوریا کار ما مشکل شد خون دل شد خون دل شد خواهرت تنهایی سوار محمل شد خون دل شد خون دل شد آه ثم آه پر نامحرمه دور کاروان ابیعبدالله آه ثم آه جای عباس و گرفته ساربان ابیعبدالله حسین واااای... امشبی را شه دین در حرمش مهمان است صبح فردا بدنش زیر سم اسبان است حسین واااای