عمو ببین منم که عازم شدم

عمو ببین منم که عازم شدم

[ ابوذر بیوکافی ]
عمو ببین منم که عازم شدم شدم شرار‌هایِ تیغِ دودم
نخورغمم که جوشنم شده لباسِ خودم

کهکشونی که الان توچشماتِ
پهلوونی ‌که الان مقابلته
قاسمِ، پسرارشدِ حسنِ قاسمِ
سپرلاله‌ی چَمَنِ هاشمِ
پسر نجمه و نوه‌یِ فاطمه

عمو جونِ من قربونت
عمو دنیام سرگردونت
عمو قربونِ زولفایِ بی‌سامونت

سرم به اختیارِ تامِ توئه سَنَد ببین خطِ امامِ توئه
ردم نکن که زندگیم همه به نامِ توئه

این پدیده‌ای که تویِ نوبته
این سپیده‌ای که توی لشکرته
قاسمِ، به شبِ مجتبی سحرِ قاسمِ
نفسِ حقه قمَرِهاشمِ
نوه‌ی حیدر و نوه‌ی فاطمه

عمو وردِ لب‌هایِ من
عمو ماهِ شب‌هایِ من
عمو مولایِ تنهایِ تنهایِ من

به نبیً عربیً و رسولً مَدنی
حسنی‌ام حسنی‌ام حسنی‌ام حسنی

نظرات